images1

ترمینولوژی حقوق کشاورزی

قسمت دوم

مولف: آقای مهندس اردشیر درکی
الف

.

 

آب ساحلی:

قسمتی از دریا که به فاصله شش میل بحری از سواحل ایران از حد پست ترین جزر و موازی با آن در طول سواحل ممتد است آب ساحلی ایران محسوب و در این منطقه قسمت های واقعه در زیر کف دریا و سطح و بالای آن متعلق به مملکت ایران است. به علاوه از لحاظ اجرای بعضی قوانین و قراردادهای مربوطه به امنیت و دفاع و منافع مملکت یا تامین عبور و مرور بحری منطقه دیگری که منطقه نظارت بحری نامیده می شود و نسبت به آن دولت دارای حق نظارت است تا مسافت دوازده میل بحری از حد پست ترین جزر و موازی با ساحل امتداد می یابد.

 

آبشخوار:

تاسیساتی پیش ساخته یاثابت بتنی ، فلزی و غیره که در محل های کم آب مراتع برای نوشیدن دامها وچهار پایان احداث می شود.

 

آب خالصه :

آب و زمینی که در تصرف دولت باشد. خالصجات انتقالی که به منزله املاک اربابی است و آسیابهای آبی که با آب نهرهای اربابی منشعب از رودخانه ها کار می کنند را شامل نمی شود.

 

آبخوان:

مخازن آب زیر زمینی  آبرفتی وسازندی – قسمتهایی از خاکهای کوهپایه ای یا دشتها که توان ذخیره آبهای سطحی را جهت استفاده بعدی دارد.

 

آبخوانداری:

سند مدونی برای نوع خاصی از اقدامات اجرایی آبخیز داری که با هدف حفاظت آب و کنترل و پخش سیلاب در مخروط افکنه های کوهپایه ای و دشتهای آبرفتی تهیه و به اجرا در می آید.

 

آبخیز:

آبخیز یا حوزه آبریز پهنه ای است که تمام روان آب ناشی از بارش وارد بر روی آن را یک رودخانه ، آبرو ، دریاچه و یا یک آب انباشت دریافت می نماید.

 

آبخیزداری:

مدیریت صحیح علمی و فنی  حوزه آبریزجهت بهره برداری مداوم و به نحو احسن.

 

آبدنگ:

 

آبدهی :

دبی ،  عبارت است از میزان خروجی آب از مقطعع لوله یا دهانه چشمه و قنات و امثال آن در یک ثانیه.

 

آبراهه:

مجرای طبیعی  که آب در آن جریان می یابد و از حیث بزرگی در حد رود و رودخانه نیست.

 

آبزی:

موجوداتی اعم از جانوری و گیاهی که تمام یا قسمتی از عمر یا سیک زنگی خود را در آب می گذراند.

 

آبزی پروری:

فعالیتهایی که جهت نگهداری آبزیان از تولد تا بازاررسانی انجام می شود.

 

 

آبهای عمومی:

آبهایی که در اختیار حکومت اسلامی بوده و بر اساس سیستم مالکیت عمومی و ملی اداره شده و بهره برداری می شوند.و شامل آبهای دریاها و آبهای جاری و رودها و آنهار طبیعی و دره ها و هر مسیل طبیعی دیگر اعم از سطحی و زیر زمینی و سیلابها و زه آبها و دریاچه ها و مردابها و برکه های طبیعی و چشمه سارها و آبهای معدنی و منابع زیر زمینی است.

 

آثار طبیعی ملی:

آثار طبیعی ملی عبارتند از پدیده های نمونه و نادر گیاهی ، حیوانی، اشکال یا مناظر کم نظیر و کیفیات ویژه طبیعی زمین یا درختان کهنسال یادگار تاریخی می باشند که با منظور داشتن محدوده متناسبی تحت حفاظت قرار می گیرند.

 

اراضی بیابانی:

اراضی خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوبی است که فاقد پوشش گیاهی پایا بوده و یا پوشش گیاهی دایمی آن به میزانی است که بهره برداری از آن در شرایط طبیعی مقرون به صرفه و صلاح نباشد.

 

اراضی موات شهری:

اراضی موات شهری زمین هایی است که سابقه عمران و احیا نداشته باشد (و در محدوده شهری واقع شده است).

 

 

ارتفاق:

حقی است برای شخص در ملک دیگری.

 

 

 

 

اکو توریسم:

طبیعت گردی.منظور از طبیت گردی در ماده ۱ آیین نامه مربوطه مصوب هیات وزیران بدین صورت تشریح گردیده است:

برآوردن تمنیات و تمایلات خردمندانه و انسانی گردشگران طبیعت در محیطی طبیعی، فرهنگی ، آموزشی و غیر مصرفی و به صورت پایدار و در حد ظرفیت قابل تحمل با حداقل تاثیر منفی بر محیط طبیعی و فرهنگی تحت شرایط و ضوابطی که ضمن حفظ محیط زیست و فرهنگ بومی و ارزشهای آن ، امکان رشد اقتصادی و محلی را فراهم آورد.

 
آلودگی:

اضافه شدن مواد مضر و کثیف به زمین ، هوا و بطور کلی منابع مختلف و محیط زیست.

 

 

 

ب

باجگاه:

مراتعی که از آن حق علفچر گیرندو چون در اغلب این مراتع که طبیعی بوده و به احدی تعلق نداشته در ایام قدیم ارباب سیف و سوط به ستم این حق را می گرفتند از این رو آنجا را باجگاه می خواندند.

 

 

بازوی خاکی:

سیل شکن

 

باغ:

محل کشت درختان اعم از مثمر یا غیر آن یا صیفی جات و سبزیجات دست کاشت است.در مناطق جنگلی باغ به محلی اطلاق می شود که دارای شرایط زیر باشد :

الف – حدود آن به نحوی از انحاء مشخص و معین شده باشد.

ب – حجم درختان جنگلی خودروی آن از پنجاه متر مکعب در هکتار تجاوز نکند.

پ – حد اقل در هر هکتار آن یکصد عدد درخت بارده یا مجموعا” دویست عدد درخت بارده و جوان دست کاشت میوه ای و یا یکهزار بوته چای وجود داشته باشد.

ت- حد اقل نه دهم سطح آن از کنده و ریشه درختان جنگلی پاک شده باشد.

 

 

باغات غارسی:

باغاتی که از طریق مغارسه فراهم شده باشد (ماده ۲۷ آئین نامه مصوب ۳/۵/۱۳۴۳قانون اصلاحات ارضی)

 

باغ غیر مثمر:

محلی دارای اشجار غیر مثمر با محدوده مشخص که تعداد درختان مغروسه در آن از هزار اصله در هکتار کمتر نباشد.

 

باغ میوه:

زمینی است که در آن درختان میوه یا مو به وسیله اشخاص غرس و تعداد درخت میوه یا مو در هر هکتارآن از یکصد اصله کمتر نباشد و در مورد درختان خرما وزیتون تعداد درخت در هر هکتار از پنجاه اصله کمتر نباشد.

اراضی تحت کشت چای ، باغ محسوب می گردد.

 

بایر:

رجوع شود به اراضی بایر

 

بایر بلا مالک:

اراضی متروکه.

 

بجار:

گیاه برنج،شالی

 

بجاربستن (بجار بندی):

نشاء کردن شالی ، کشت برنج

 

بخش:

وفق ماده ۶ قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ، واحدی است از تقسیمات کشوری که دارای محدوده جغرافیایی معین بوده و از به هم پیوستن چند دهستان همجوار مشتمل بر چندین مزرعه ، مکان ، روستا و احیانا شهر که در آن عوامل طبیعی و اوضاع اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی واحد همگنی را به وجود می آورد به نحوی که با در نظر گرفتن تناسب ، وسعت ، جمعیت ، ارتباطات و دسترسی به سایر موقعیت ها ، نیل به اهداف و برنامه ریزی های دولت درجهت احیا امکانات طبیعی و استعدادهای اجتماعی و توسعه امور رفاهی و اقتصادی آن تسهیل شود.

 

بخش عشایری:

وفق ماده ۵ قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ، واحدی است از تقسیمات کشوری که با داشتن یک بخشدار سیار مسئول گرفتن خدمات و هماهنگی با ادارات مربوطه خواهد بود و عشایر در فصول مختلف در هر منطقه که اسکان می کنند تابع فرمانداری و استانداری همان منطقه هستند.

 

بخش کشاورزی:

وفق ماده یک آیین نامه اجرایی ماده (۱۱) قانون تشکیل وزارت جهاد کشاورزی، کلیه زیر بخشهای زراعت، باغبانی، دام ، طیور، ابزیان، جنگل ها و مراتع و آبخیز داری و کلیه موارد مربوط به آنها از جمله آب و خاک ، بیابان زدایی ، شهرکهای گلخانه ای و دامپروری و صنایع تبدیلی و تکمیلی کشاورزی.

 

بذر و نهال:

منظور ، انواع بذور، نهال، پیاز، قلمه، ریزوم، غده، پیوندک و پاجوش و هر قسمتی از گیاه که به منظور تکثیر مورد استفاده قرار گیرد.( تبصره ماده ۴ قانون اساسنامه شرکت سهامی تولید ، تهیه و توزیع بذزر و نهال مصوب ۲۵/۱/۶۷)

 

برزگر:

کسی است که مالک زمین و عوامل دیگر زراعتی نیست و در مقابل انجام کار زراعتی برای مالک یا گاوبند سهمی از محصول را می برد.

 

برکه:

اراضی پستی است که در اثر جریان سطحی و زیر زمینی آب در آنها جمع شده و باقی مانده است.

 

 

بستر( رودخانه ،نهر ، مسیل):

آن قسمت از رودخانه ، نهر یا مسیل است که در هر محل با توجه به آمار هید رولوژیک و داغاب و حد اکثر طغیان با دوره برگشت ۲۵ ساله به وسیله وزارت نیرو یا شرکتهای آب منطقه ای تعیین می شود.تغییرات طبیعی بستر رودخانه ها، مسیلها یا انهار طبیعی در بستر سابق تالثیری نداشته و بستر سابق کماکان در اختیار حکومت اسلامی است ، لیکن حریم برای آن منظور نخواهد شد.

انجام کشت موقت در آن قسمت از بستر رودخانه، نهر و مسیل که برای بهره برداری از آب مزاحمتی ایجاد ننماید ، با موافقت کتبی و قبلی شرکت آب منطقه ای ذی ربط به صورت اجاره و رعایت اولویت برای مجاوران بلامانع است، ولی مستاجر به هیچ وجه حق ایجاد اعیانی و غرس نهال و درخت ( بجز زراعت سطحی) را ندارد. در صورت تخلف اراضی مسترد و از فعالیت وی جلو گیری خواهد شد.

حسب تبصره ۵ ماده ۱ قانون ایمنی راهها و راه آهن ، برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه حداقل تا شعاع پانصد متر از بالادست و یک کیلومتر از پایین دست پلها ممنوع است و متخلفان به مجازات مقرر محکوم می شوند.

عبور لوله نفت و گاز و غیره از بستر و حریم رودخانه ها، انهار طبیعی ، مسیلها ، مردابها و برکه های طبیعی با موافقت وزارت نیرو بلامانع است ولی مسئولیت حفاظت آنها با دستگاههای ذی ربط است.

 

بستر مرده:

باقیمانده بستر رودخانه ، نهر طبیعی و مسیل پس از آنکه بستر آنها بصورت طبیعی تغییر نماید که کماکان در اختیار دولت باقی خواهد ماند.

 

بطون الاودیه و الاوجام:

عرصه و اعیانی بیابانها که اینها نیز جزء انفال می باشند.

 

بقولات:

گیاهان زراعی خانواده نخودیان نظیر ماش،عدس،باقلا،نخود،سویا،لوبیا،بادام زمینی و غیره

 

بلال:

میوه ذرت

 

بنچاق:

اسناد راجع به مالکیت یا نقل و انتقال سابق بر معامله ای که فعلا انجام می گیرد(ماده ۲۳ آئین نامه قانون ثبت- مصوب ۱۳۱۷)

 

بن درخت:

محل تلاقی درخت با سطح زمین است و درصورتی که درخت در سطح زمین به چند ساقه منشعب شده باشد بن قطور ترین ساقه ملاک عمل خواهد بود و بقیه ساقه ها شاخه محسوب می شود.(ضوابط اجرائی مربوط به چگونگی اجرای ماده ۱ لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها مصوب ۲۹/۶/۷۳وزارت کشور)

 

بنکو:

زراعت گروهی .

 

بنگاه آبیاری:

بنگاه مستقل آبیاری به موجب قانون اجازه تاسیس بنگاه آبیاری مصوب ۲۹/۲/۱۳۲۲به منظور توسعه و اصلاح امور آبیاری کشور و نظارت آن تحت نظر وزارت کشاورزی تاسیس شده است و دارای شخصیت حقوقی است

 

بنگاه خالصجات:

به منظور عمران و آبادی املاک خالصه وازدیاد تولید وتکثیر درآمد آنها و همچنین همکاری با دستگاههای وزلرت کشاورزی بنگاهی بنام بنگاه خالصجات  تحت نظر وزارت کشاورزی تاسیس شده بود که دارای شخصیت حقوقی واستقلال مالی بود و عملیات خود را براساس قانون و آئین نامه های مربوط انجام می داد و به موجب قانون انحلال بنگاه خالصجات  مصوب ۲۰/۴/۱۳۴۶ منحل  گردید.

 

بنه:

به فتح (ب) به معنی پسته وحشی

 

بنه:

به ضم(ب)؛ مقدار زمین زراعتی (قسمتی از یک ده ) که چند گاو به زراعت آن اختصاص یافته باشد (ماده ۱۵ آئین نامه قانون اصلاحات ارضی مصوب۳/۵/۱۳۴۳)

 

بنیچه:

به ضم(ب)؛رک.بنه.

 

بوته جنگلی:

حسب بند ۲ ماده ۱ قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع رستنی های خودروی خشبی که ساقه آنها بطور طبیعی کمی بالاتر ازسطح خاک منشعب شده باشد و نوعا”درجنگلها و اراضی جنگلی یا بیشه ها می روید.

 

بوته کنی:

قطع و کندن بوته های مرتعی و جنگلی.

 

بوته کویری:

حسب بند ۳ ماده ۱ قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع نباتات خودروی چند ساله (جز درخت)که در کویر وبیابان می روید بوته کویری نامیده می شود.

 

 

بهاربند:

قسمتی از فضای دامداریها که به شکل سالنهای مسقف نبوده و ممکن است بدون سقف یا با سایه بان باشد.

 

بهره بردارمعدن:

شخص حقیقی یا حقوقی اعم از دولتی و خصوصی است که دارای پروانه بهره برداری از وزارت معادن و فلزات باشد.

 

بهره برداری از جنگل:

منظور عبارت است از استفاده از تمامی ظرفیتهای قابل تحمل اکولوژیکی و اقتصادی جنگلها در چارچوب مدیریت پایدار جنگل و اجرای طرحهای جنگلداری.(بند ۱ ماده ۱ آیین نامه اجرایی بند  ی  ماده ۶۹ قانون برنامه چهام توسعه اقتصاددی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران)

 

بهره برداری ازمعدن:

مجموعه عملیاتی که به منظور استخراج و کانه آرایی و به دست آوردن مواد معدنی قابل فروش (کانه) انجام می گیرد.(بند د ماده ۱ قانون معادن )

 

بهره بها:

اجرت المثل.

 

بهره مالکانه:

بهره ای که زارع و کشاورز به مالک زمینی که در آن کشت می کند مطابق قرارداد ویا عرف محل می دهد.

 

بیاض:

وصف زمین غیر مشغول به زراعت و بنا و نظایر آن مشروط به اینکه زمین مذکور در ملکیت مالک بوده باشد والا به زمین موات بیاض گفته نمی شود.

 

بی زمین:

عبارتست از کسی که هیچگونه زمین زراعی نداشته باشد.

 

بیشه:

بیشه یا قلمستان زمینی است که درآن درختان غیر مثمر بوسیله اشخاص غرس شده و تعداد درخت در هر هکتارآن از هزار اصله تجاوز نماید.

 

 

بیشه طبیعی:

بیشه ای که اشخاص ایجاد نکرده باشند.

 

بیطار:

دامپزشک

 

بیع شرط:

نوعی از معامله است که در آن شروطی مورد توافق متعا ملین قرار میگیرد. با اجرای شروط وتعهدات مندرج در اسناد بیع شرط اسناد تنظیمی در دفتر اسناد رسمی قطعی می گردد.

پ

 

پارک جنگلی :

عبارت است از یک مجموعه جنگلی طبیعی با محدوده معین که در جهت تامین هدفهای تفرجی ، جلب توریسم ، اقتصادی و زیست محیطی اداره و مورد استفاده عموم قرار می گیرد.

 

 

پروانه چرا :

مجوز موقتی است که با در نظر گرفتن ظرفیت مرتع و فصل چرا ، بنام دامدار یا دامداران واجد شرایط هر منطقه برای تعلیف دام صادر می شود.

 

پساب:

به بازمانده ها و دورریزهای عمدتا مایع محلی، شهری یا صنعتی گفته می شود . شیوه گرد آوری و دورریزی آن در هر منطقه ،بستگی به آگاهی محلی نسبت به محیط زیست فرق می کند.

 

پشک:

قرعه

 

 

پور:

زمین غیر آباد

 

پور کندن:

کندن و شخم زمین بایر به منظور احیاء.

 

پوشش نباتی:

تنوع گیاهی یک منقطه.

ت

تالاب:

اعم است از مرداب، باتلاق یا آب بندان طبیعی زکه سطح آن در حد اکثر ارتفاع آب از پنج هکتار کمتر نباشد.

 

 

تبر تراش:

رک.حقوق زارعانه.

 

تحدید حدود:

تعیین حدود ملک یا املاک معین بوسیله ماءمور رسمی (که اورا نماینده محدود گویند) که در محل وقوع ملک و با سبق آگهی مخصوصی به عنوان آگهی تحدیدی برابر مواد ۱۴-۱۵ قانون ثبت ۱۳۱۰ صورت می گیرد.

 

تحدید مالکیتها:

محدود کردن مالکیتها براساس قانون اصلاحی قانون اصلاحات ارضی که از سال ۱۳۴۱ به مرحله اجرا درآمد و ماکان مشمول مکلف بودند که از مجموع مالکیتهای خود در سطح کشور یک ده ششدانگ ویا شش دانگ پراکنده در چند ده را به عنوان مالکیت حد نصاب خود انتخاب و بقیه دهات مازاد بر حد نصاب مالکیت خود را طبق اظهار نامه هایی که به همین منظور در اختیار آنان گذاشته میشد تا کلیه مشخصات دهات و مزارع مورد نظر را در آن قید وبرای فروش به دولت معرفی نمایند.

 

 

 

تصرف:

عبارتست از اینکه مالی تحت اختیار کسی باشد و او بتواند نسبت به آن مال در حدود قانون یا به عدوان تصمیم بگیرد .تصرف ممکن است به مباشرت باشد یا بواسطه مانند تصرف قیم و وکیل و مباشر.

 

تصرف از طرف غیر:

تصرفی که از طرف غیر بعنوان امانی و نیابت باشد مانند تصرف مستاجر در عین مستاجره و تصرف امین در مال مورد امانت و تصرف وکیل در موضوع وکالت . در مقابل دو اصطلاح زیر بکار میرود:

الف- تصرف بعنوان مالکیت

ب- تصرف بعنوان وقف

 

تصرف استعمالی:

تصرف در مال که موجب استهلاک عرفی آن شود تصرف استعمالی نامیده میشود مانند قطع درخت میوه و ساختن چوب و تخته از آن. استفاده و تصرف در میوه درخت بدون قطع آن، تصرف انتفاعی است.

 

تصرف انتفاعی:

تصرفی است که در منافع مال با بقاء آن صورت میگیرد مانند تصرف انتفاعی مستاجر و موجر نسبت به عین مستاجره : مستاجر از منافع عین بهره مند می شود و موجر از عوض منافع (مال الاجاره) استفاده میکند.عقد رهن  ، راهن را از تصرفات انتفاعی که با حق مرتهن منافات نداشته باشد منع نمی کند.

تصرف انتفاعی موصی در موصی به (که عین معین باشد) دلیل رجوع وی از وصیت نیست ولی تصرف استعمالی دلیل رجوع از آن محسوب می شود.

من علیه الخیار در مدت خیار،ممنوع از تصرف انتفاعی نیست بهمین رو می تواند مال منتقل الیه را اجاره بدهد ملی تصرف مادی نمی تواند بکند.

 

تصرف بعنوان مالکیت:

کسیکه متصرف مالی باشد (منقول یا غیر منقول) فرض قانون اینست که تصرف او تصرف به عنوان مالکیت محسوب است.(ماده۷۴۷آئین دادرسی مدنی).

 

تصرف بعنوان وقف:

تصرف کسی در مالی بعنوان تصدی در مال وقف یا انتفاع از موقوفه را گویند بنا بر این تصرف متولی و ناظر وقف و نیز تصرف موقوف علیهم تصرف بعنوان وقف محسوب است.

 

تصرف حقوقی:

عبارتست از اقدام به یک عمل حقوقی (اعم از عقد یا ایقاع) نسبت به مال معین.

 

تصرف عدوانی:

ید غیر قانونی را گویند.

 

تصرف عدوانی به معنی اخص:

تصرف عدوانی به معنی اخص که موضوع دعوی تصرف عدوانی است تصرفی است که بدون رضای مالک در مال غیر منقول از طرف کسی صورت گرفته باشد . در صدق تصرف عدوانی به این معنی :

اولا- فرق نمی کند که متصرف عدوانی مستقل در تصرف باشد و یا بهمراه شخص دیگر تصرف کند.

ثانیا- فرق نمی کند که تصرف مزبور به نفوذ و قدرت شخصی افراد عادی خود سرانه بعمل آمده باشد یا اینکه تصرف متکی به نفوذ و قدرت شخص وی نبوده بلکه به دستور مقام بی صلاحیت مال غیر بتصرف او داده باشد

ثالثا- شریک مال مشاع هم که بدون اذن شریک دیگر تصرف در ملک کند تصرف عدوانی خواهد بود.

 

تصرف عدوانی به معنی اعم:

عبارتست از خارج شدن مال از ید مالک (یا قائم مقام قانونی او ) بدون رضای وی و یا بدون مجوز قانونی. عدم رضای مالک یا عدم اذن قانونی او موجب تحقق عدوان است .ممکن است مالکی که ممنوع المداخله در مال خود شده (مانند ورشکسته) راضی به تصرف کسی در مال خود باشد این رضا فایده ندارد و تصرف دیگران در مال او بدون اذن قانون ، تصرف عدوانی است .

 

تصرف غاصبانه:

تصرف شخص در مال غیر بنحو عدوان.ید عدوانی اعم از ید غاصبانه است ید عدوانی شامل هر دو صورت پیش بینی شده در ماده۳۰۸ ق-م می باشد و حال اینکه ید غاصبانه فقط شامل شق اول آن است . در غصب ، غاصب باید عامدا” در مال دیگری تصرف کند ولی در ید عدوانی ممکن است عامدا” در مال دیگری تصرف بعمل آید یا از روی جهل وغفلت.

 

تصرف غصبی:

تصرف غاصبانه.

 

تصرف غیر قانونی:

مترادف با تصرف نامشروع و تصرف عدوانی است و اعم از تصرف غصبی یا غاصبانه است.

 

تصرف قانونی:

عبارت است از اختیار مادی یا عملی در چیزی بنحوی که دارنده آن اختیار بتواند در آن چیز دخالت قانونی بنماید .در مقابل تصرف عدوانی یا غیر قانونی و نامشروع استعمال می شود.

 

تصرف مالکانه:

متصرف بعنوان مالکیت.

 

(آثار)تصرف:

آثاری که در نظر عرف حکایت از تصرف می کند از قبیل پی کنی ودیوار کشی و غرس اشجار و مانند آنها.

 

(مستند) تصرف:

مستند تصرف در مال (خصوصا” غیر منقول) ممکن است سند عادی- سند رسمی- بنچاق ویا استشهادیه باشد که بنحوی از انحاء مثبت تصرف باشد معذالک هیچیک از اینها ملازمه با تصرف ندارد و فقط باید از نظر دلالت بر مالکیت(ویا بطور کلی دلالت برید قانونی ولو تصرف بعنوان وقف ) مورد توجه مراجع صلاحیتدار قرار گیرد (ماده ۸ قانون اصلاحات ارضی).

 

 

تغییر کاربری اراضی کشاورزی :

هر گونه اقدام که مانع از بهره برداری و استمرار کشاورزی اراضی زراعی و باغها در قالب ایجاد بنا؛ برداشتن یا افزایش شن و ماسه و سایر اقداماتی که بنا به تشخیص وزارت جهاد کشاورزی تغییر کاربری محسوب شود.

 

 

تفکیک:

در مقررات ثبتی عبارت است از تقسیم مال غیر منقول به قطعات کوچکتر.

 

تقسیم:

تفکیک حصهء هر یک از شرکاء ملک مشاع معین از طریق تراضی شرکاء یا از طریق حکم دادگاه در صورت عدم تراضی یا یا غائب مفقودالاثر بودن یا محجور بودن برخی از شرکاء.

 

تقسیم اجباری:

تقسیم مال مشاع به حکم دادگاه.

 

تقسیم افراز:

در تقسیم ترکه هرگاه برای هر وارث بتوان از هر نوع مال (که در ترکه هست) حصهای معین کرد این تقسیم را تقسیم به افراز و تقسیم افراز نامند و عموما” در اموال مثلی (مانند حبوبات) یا متساوی الاجزا (مانند پارچه یا زمین در بعضی موارد) صورت می گیرد.

 

تقسیم بتراضی:

تقسیم مال مشاع بتراضی شرکا(در مقابل تقسیم اجباری)

 

تقسیم برد:

تقسیمی است که بدون دادن اضافه از خارج به بعضی از شریکان نتوان مال مشترک را تقسیم کرد و این غالبا” در مال قیمی اتفاق می افتد . آن اضافه را اصطلاحا” سربود گویند.

 

تقسیم تعدیل:

در صورتیکه نتوان در تقسیم برای هر  شریک از همه اموال مشترک حصه ای معین کرد ولی بتوان بدون دادن اضافه از خارج به بعضی از شریکان مال مشترک را تقسیم کرد مانند تقسیم یک خانه و یک اتومبیل بین دو شریک بطوریکه خانه بعلت کوچکی قابل تقسیم نباشد ولی ارزش خانه مساوی اتومبیل باشد و خانه را به یکی و اتومبیل را به دیگری دهند.

 

تقسیم ملک از وقف:

هرگاه قسمتی از مال مشاع معینی متعلق به وقف باشد و قسمتی مالک خاص داشته باشد تقسیم وافراز را در اینصورت تقسیم ملک از وقف نامند.

 

 

تلال:

تپه ها وپشته ها، جمع تل

 

 

تنقیه:

پاک کردن ؛ لایروبی.

 

 

توده جنگلی:

قطعات مجزائی از جنگل یا مرتع مشجری است که وسعت سطح آن کمتر از ده هکتار وحجم درختان جنگلی موجود بیش از سیصد متر مکعب در هکتار باشد.

 

 

تیول:

اراضی که در اختیار امرا ولشکریان قرارداده میشود که حقوق خود را از آنها تحصیل نمایند .مستفید از تیول ، مستاجر آن نیست واستفاده از تیول مدت معین ندارد.

ث

ثبت املاک:

ثبت ملک با تشریفات قانون ثبت در دفتر املاک و دادن سند مالکیت از روی آن.